بیکاری ای که این روزها گریبانم را گرفته است، من را بیشتر به سمت این سوال هل می دهد که معنی زندگی چیست؟ چرا به زندگی ادامه می دهم؟ انگیزه من برای ادامه زندگی از کجا می آید؟

لازم به توضیح است که بیکار نیستم، بلکه وقت فراغت زیادی دارم. یعنی می روم سرکار ولی کاری برای انجام دادن ندارم. خب این بیکاری من را خیلی به فکر واداشته است. با خودم می گفتم حتما بیکاری افسرده ام کرده است. ولی در واقع کار و مشغله داشتن، درس و امتحان داشتن، زن و بچه داشتن، تفریح و سرگرمی همه و همه در واقع سرپوشی اند بر این سوال اساسی زندگی ام.

البته من همه تلاشم را می کنم که از این سوال تقریبا بی جواب فرار کنم و سرم را گرم کنم سوالی که جوابهایش بیشتر جنبه تسلی بخشی دارند نه یک پاسخ درست و دقیق و جامع و جهان شمول

حتی امیدواریم که زودتر بچه دار بشویم که ونگ ونگ بچه و سختی ها و شیرینی هایش طوری سرمان را گرم کند که فرصتی برای فکر کردن برای این سوال های لوکس و باکلاس نماند.

البته به نظر آدم در دوره های مختلف زندگی و در شرایط مختلف به زندگیش معانی مختلفی می دهد. وقتی جوانی و عاشقی تمام معنی زندگیت میشود همسرت. همه چیز را در وجود او می یابی. در دوره هایی بحرانی مثل جنگ ها و سختی ها و بلایا کمک به دیگران و دفاع از کشور و اعتقاداتت به قدری در عمق جانت نفوذ می کند که می شود تمام معنی زندگی ات.

ولی به نظر می رسد که اگر معنای زندگی را جایی بیرون از خودمان جست جو کنیم این معنا خودش وابسته است به چیزی دیگر. یک روز هست و یک روز نیست.

پس باید معنایی پیدا کنم که همیشه جواب بدهد. مستقل از حال خوب یا بد من باشد. مستقل از مشغله ها و روابط و سرگرمی های من باشد.

من این جست و جو را آغاز کرده ام. ولی از شما چه پنهان امیدی به یافتن جواب ندارم.

شاید معنی زندگی همین جست و جو باشد.

بی معنایی زندگی یعنی بود و نبودمان هم که مهم نیست و این با میل بقا و جاودانگی ما در تعارض است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

علیرضا کشاورز Heather Aníron بد نیست بدانیم ناناز چت|هک چتروم ناناز چت به دلیل بی ادبی نیلوفر مزه هاي شيک ايراني راه رفتن با خداوند قیمت برج خنک کننده فایبرگلاس - شها Aidan