انتظار یک کتاب عمیق رو نداشته باشید. ولی خواندنیست
به نظر من به یک سفرنامه بیشتر شبیه است.سفرنامه مصر. یک سفر بلند مدت چند ساله.
نویسنده خیلی از نحوه تشرفش به اسلام چیزی نمی نویسد و خیلی هم علاقه ای ندارد وارد این حوزه و بحث و جدل هایش بشود.
در یک بخش هایی نگاه غربی ها و شرقی در مسائل ن با هم مقایسه می شود که جالب است و سردرگمی نویسنده در این که باید چه موضعی بگیرد یک زن آمریکایی که تازه مسلمان شده و با یک مرد مصری ازدواج کرده!!
اسم اسلامی نویسنده به پیشنهاد یکی از اقوام همسرش زینب بود.
برای من احترام مصری ها به امامان شیعه خیلی دلنشین بود و باعث شد حس خیلی مثبت و همدلانه و برادرانه ای به مصری ها داشته باشم.
و نکته خیلی مهم این که به نظر اکثریت اهل سنت نمی دونن اعتقادات شیعه چیه! و یک تصور عجیب غریب و ترسناکی از شیعه دارند
و این که طی کتاب هایی که خوندم دیدم این حکومت ها هستند که با هم مشکل دارند و اتفاقا به خاطر مشکلات شخصی شان مردم را به جان هم می اندازند. وگرنه اکثریت مردم از اقوام و ادیان کشورهای مختلف می توانند در کنار هم مسالمت آمیز و همدلانه زندگی کنند.
-----
** ترجمه به نظرم یه جاهایی اذیت میکرد.
و یک اشتباه خیلی مساله دار که کل داستان رو تحت تاثیر قرار داده.
اسم همسر مصری نویسنده omar بود. عمر
که مترجم به فارسی عمار ترجمه اش کرده بود.
و این ناخودآگاه باعث شده بود زیادی حسم به این شخصیت مثبت باشه چون عمارمنو یاد عماریاسر می اندازد. به چند نفر هم نشون دادم همینطور عمار خواندند به فتح عین.
در صورتی که عمر ما رو یاد افراد دیگری میاندازد و تصویر ذهنی دیگری از این شخصیت در ذهنمان می سازیم.
انصافا فرض کنید اسم شخصیت اول یک رمان عاشقانه یزید یا شمر باشد، شما می توانید با این یزید و شمر ارتباط بگیرید؟
درباره این سایت