دیوانه بازی معرفی در گودریدز.
از آدم هایی که ولنگارند، اصولی ندارند و به این بی قید و بندی افتخار می کنند بیزارم.
آدم هایی که می خواهند همیشه شاد باشند آدم هایی که نمی خواهند هیچ سختی ای به خود بدهند. آدم هایی که اصلا نمی خواهند کمی بهشان بد بگذرد. خسته کننده اند. به درد نخور اند.
همیشه شکستن خط و مرزها جذاب است و خواندن این خطشکنی ها خواندنی تر.
به نظر من حتی خط شکنی هم اصول دارد حد و مرز دارد.
بوبن در این کتاب به زیبایی ولنگاری و بی قید و بند بودن را به عنوان سبکباری قالب می کند. به قدری زیبا که خودم هم وقتی با آن مخالفت می کنم احساس دگم بودن می کنم. ولی چه باکیست من این دگم بودن را ترجیح می دهم.
بخصوص اگر مثل من معتقد باشید که عشق و عشق ورزی یک هنر است (اریک فروم - هنر عشق ورزی) ارتباط همزمان با چند مرد به بهانه عشق خزعبلاتی بیش نخواهد بود.
------
به نظرم این کتاب بیشتر از اینکه یک داستان باشد مانیفست یک نوع مکتب فکری بود. برای اینکه قابل خواندن باشد یک شخصیت هم به آن اضافه شده بود
درباره این سایت